🚺 "هریت لرنر" در کتاب "رقص خشم" از معضلی صحبت می کند به اسم سندرم زن خوب.
او یکی از مصادیق نابرابری حقوق زن و مرد را برخورد ناعادلانه و مغرضانه با احساسات زنان می داند. زنانی که خشم و رنجش شان را به مردان بی پرده بیان می کنند، مورد سوظن خاصی قرار می گیرند. حتی وقتی که جامعه شعار تساوی حقوق زن و مرد را در بوق و کرنا می کند ، همه می دانیم که زنان مانند مردان حق ابراز احساسات درونی خود را ندارند .
🚺 در این میان زنان عصبانی مورد بی مهری و مخالفت همگان قرار می گیرند.
بیان صریح عصبانیت، به خصوص به مردان، جاذبه زنانگی و مادری آنها را به شدت کاهش می دهد. فرهنگ ما چنین زنانی را محکوم کرده و انبوهی برچسب ها و صفات آزارنده مانند سلیطه، عفریته، عجوزه، غرغرو و مرد ستیز را نثارشان می کند.
🚺 آنهایی که به گروه "زن خوب" تعلق دارند، وقتی کاسه صبرشان لبریز شده و خشم و رنجش تمام وجودشان را فرا می گیرد، غالبا ساکت مانده و به انتقاد از خود می پردازند و ملغمه ای از احساسات دیگر مثل احساس گناه و افسردگی را تجربه می کنند .
🚺 غالبا وظیفه اصلی یه زن را این می دانند که تمام نیروی خود را صرف حمایت از دیگری و سازگاری روابط خود کرده و از بیان افکار و احساسات خود اجتناب کند.
واقعیت آن است که وقتی چنین رفتاری به رویه همیشگی یک فرد ( مرد یا زن) تبدیل شود، دور باطلی از خودشکنی و تخریب رابطه شروع می شود.
🚺 هر چه بیشتر احساسات خود را فرونشانده و تسلیم شویم، عصبانیت بیشتری در وحودمان انباشته می گردد. هر چه تلاش سرکوبگرانه خود را تشدید کنیم، نیروی آتشفشان درون خود را برای تخلیه شدید خشم های فرو خورده ، بیشتر می کنیم.
🚺 تردید در باورهای غیر منطقی و ناعادلانه کاری بس دشوار بوده و نیاز به عزمی جدی و آموزش های فراگیری دارد.
گردآوری شده توسط سرکار خانم رهنما - مشاور خانواده